خداوند سبحان، پيامبران را براي هدايت انسان برانگيخته و شهد دين را به دست آنان در كام خلايق ريخته! آن آفريدگار يگانه، حضرت مصطفا را به عنوان آخرين سفير خويش براي بشر فرستاده و آن عزيز گرامي، به فرمان دادار دانا، براي تداوم خط آبي و زيباي رسالت، مولاي عشق و ايمان و عدالت، حضرت امام اميرمؤمنان را- كه درودي شايسته نثارش باد- به جانشيني خويشتن برگزيده و پس از او ديگر معصومان چهارده گانه خورشيدوار، راه هدايت و ايمان را فراروي مؤمنان روشن و آشكار ساخته اند. از آن پس نيز تداوم اين راه مستقيم را به دست حاملان دين و آشنايان با كتاب مبين و شناسندگان سيره و انديشه امامان معصوم مسلمين، يعني فقهاي گران قدر سپرده اند.
تداوم گران رسالت نبوي، يعني امامان معصوم و ذريه هاي علوي، پاسداري از منهج امامت و ولايت را با ملاك ها و معيارهايي كه بيان كرده اند، به دست ولي فقيه سپرده اند و عالمان دين را مسئول، نگاهبان و پاسدار آيين يكتاپرستي و دين كامل محمدي و تداوم ولايت علوي دانسته اند.
بر اين اساس، مسئله ولايت فقيه علاوه بر آن كه از ديدگاه اسلامي موازين و معيارهاي مشخص و روشن و استدلال هاي ويژه و محكمي دارد، بديهي است كه در رأس هر مكتب و هر حكومتي بايد فردي آشنا به مباني، ضوابط، اساسنامه و قوانين و قواعد آن حكومت باشد و از آن جا كه حكومت انقلابي ميهن گرامي ما، جمهوري اسلامي است، پس همه روابط و مسائل اجتماعي، فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي و نيز همه مسائل كلي و جزئي زندگاني فردي و اجتماعي و روابط خارجي ما بايد بر مبناي مترقي و خدايي اسلام مبتني باشد.
هم از اين روي، در رأس اين حكومت ديني و به عنوان هدايت گر، ناظر و راهبر كشتي اين امت بايد فقيهي دانا، عادل، مجتهد، شجاع، مدير، مدبر، باتقوا، مخالف با هواهاي نفساني، آگاه به زمان وشرايط، حامي دين و ملت، سازش ناپذير، دشمن ستيز و دريك كلام فرمان بردار راستين خداوند يكتا بر همه كارها نظارت داشته باشد و امر هدايت همگان را به سوي معنويت و حق و والايي عهده دار شود.
بر اين مبنا، ولايت فقيه مقوله اي تازه و پديدآمده پس از انقلاب اسلامي نيست؛ ولايت فقيه اصل محكمي است كه ريشه در هدف انگيزش پيامبران و انتصاب امامان و تداوم رهبري امت براي اجراي حدود خداوند و ايجاد حكومتي عدالت گستر و حق پو و ستم ستيز دارد.
اصل ولايت فقيه،مورد پذيرش دانشمندان و فرهيختگان اسلامي و به ويژه شيعي است. لذا حكومت ولي فقيه از ماهيتي الهي برخوردار است. زيرا به تعبير حضرت امام علي بن ابي طالب (صلوات الله و سلامه عليه) «امامت مهار و نگهدارنده دين و نظام بخش زندگي مسلمين است.»
ولايت فقيه به مثابه روح در كالبد نظام ديني و اسلامي است. ولايت فقيه تجلي ارزش هاي ديني و به ويژه سياسي اسلام است كه جايگاهي بسيار ممتاز و رفيع دارد. ولايت فقيه تداوم حاكميت خداوند در جامعه اسلامي است. ولايت فقيه قلب تپنده نظام اسلامي و داراي برترين جايگاه و پايگاه در قانون اساسي و قلب هاي مسلمانان آگاه و بيدار است. ولايت فقيه بيانگر مشروعيت حكومت و عهده دار هدايت امت است. در واقع ولي فقيه، نگاهبان والاي مباني ديني، پاسدار مقتدر هويت اسلامي، مبارزه كننده با انحراف ها، بدعت ها، كج روي ها و مقابله كننده با كفر و شرك و نفاق و پليدي و فساد و تباهي است.
ولايت فقيه، محوريت والايي، كرامت، اقتدار، وحدت و عظمت امت اسلامي به شمار مي رود و اجراي احكام الهي و حفظ منافع ملي را عهده دار است. ولايت فقيه عامل اصلي زوال و نابودي و رسوايي مستكبران و استعمارگران و سبب پيروزمندي، توانايي و اعتلاي مستضعفان و مؤمنان محسوب مي شود. ولايت فقيه همه خودكامگان، خائنان، مقام پرستان، وطن فروشان و بدانديشان را رسوا ساخته و دست اشرار و توطئه گران و مسلمان ستيزان و كينه توزان و مفسدان و فتنه گران را از سر جامعه كوتاه مي كند.
هم از اين روي ولايت فقيه، مايه قدرت و قوت و عظمت ميهن اسلامي، محور اتحاد و يكپارچگي مردم مسلمان و موجب ضعف و يأس و سرشكستگي دشمنان ايمان و آب و خاك ماست و به تعبير امام خميني(ره) ولايت فقيه، هديه خداوند براي مسلمانان است و هم به بيان والاي آن فرزانه يگانه و آن رهبر فقيد گرانقدر مي بايد پشتيبان ولايت فقيه باشيم تا مملكت ما آسيبي نبيند.
براساس آنچه گفته آمد ولايت فقيه، بن مايه و اصل نظام اسلامي به شمار مي رود و مخالفت با آن، مخالفت با اين آيين مقدس تلقي مي شود. زيرا ولايت فقيه، عامل حفظ دين و ضامن مصالح مسلمين است و همه مشكلات و معضلات جامعه، با تدبير و رهنمود و اشارت و كفايت ولي فقيه حل مي شود و برطرف مي گردد.
پس، هرگونه بي حرمتي، اهانت، زخم زبان و ملامت نسبت به ولي فقيه، به منزله اهانت به نماينده خداوند وكاري ناپسند و ناروا به دور از تقواست!
بديهي است كه همه شياطين و استعمارگران و مستكبران، برترين و محكم ترين ضربه ها را- درطول تاريخ- به ويژه در روزگار كنوني از اين جايگاه بلند و مقام والا، دريافت كرده اند و به همين دليل با اصل ولايت فقيه مخالفت مي ورزند. به راستي آيا حجم فراوان و انبوهي ميزان حمله هاي دشمنان به ولايت فقيه نشان از اهميت و عظمت اين پايگاه پويا ندارد؟ آيا خشم و بغض و كينه و كدورت استعمارگران و عمال آنان نسبت به ولي فقيه زمان، دليلي جز سازش ناپذيري ولي فقيه در برابر مطامع، خواسته هاي پليد و انديشه هاي ناپاك دشمنان خدا دارد؟
بدين سبب است كه مخالفت با ولايت فقيه را مخالفت با خدا و ولايت پروردگار- كه تداوم آن، ولايت امامان و فقيهان داراي شرايط ويژه است- مي دانيم. زيرا مخالفت با خداوند و برگزيدگان او، فرورفتن در متن تباهي و سياهي است و تنها كار نورستيزان و خورشيدگريزان به شمار مي رود.
خداي را بسيار سپاس كه دراين روزگار، مسندنشين مقام ولايت فقيه، پس از امام راحل عظيم الشأن (ره) رهبر معظم انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه اي- كه فيض حضورش در زمانه غيبت پايدار باد- است كه به حق برترين جانشين آن مرد خدا و آن پيشواي والا محسوب مي شود و همگان بارها و بارها، انديشه هاي روشن، رهنمودهاي ارزشمند، هدايت هاي پيامبرگونه، اشارت هاي سازنده و محوريت معظم له را در ايجاد وحدت و گشودن گره ها و معضلات جامعه شاهد بوده اند.
امروز، ولي فقيه، گل گلزار و بوستان مصطفوي و خار چشم دشمنان معنويت و آزادگي و استقلال ميهن اسلامي است. بر اين نعمت خداوند سپاس بي كرانه داريم و از حضرت احديت توفيق بهره وري و قدرداني هرچه بيشتر از اين رهبر فرزانه يگانه و اين ولي فقيه فرهيخته را خواهانيم. بمنه و كرمه.
:: بازدید از این مطلب : 497
|
امتیاز مطلب : 139
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31